Saturday, October 22, 2005
 

بلوغ و بیداری

نه‌ صحبت از سیاست نیست.

بلوغ ،که‌ گذاری است از"فردایی بودن" به "امروزی شدن"، نشان فراوان دارد.بگمانم عیان ترین نشان این گذار خواب گریزیست.

دیشب 2،3تن از دوستان دخترم خانه‌ ما بودند . ساعت از 3 کذشته‌ بود، خسته‌ و خوابالوده‌ خمیازه‌ به‌ همدیگر تعارف میکردند ولی هیچکدام کوچکترین تمایلی به‌ خواب نداشتند. گویی مسابقه‌ی نگفته‌ در جریان بود که‌ کی بیشتر دوام کم خوابی دارد. گویی حکم برآن بود که ‌آنکه‌ بیشردوام آورد بالغتراست.

بسیار از تفاوت نسلها و تغیر عادات و رفتار سخن میگویند و مثال میآورند، ولی شکی ندارم که‌ همه‌ نسلها گذار از "امید فردابودن" به‌" نسل امروزشدن" را با خواب گریزی جشن گرفته‌ اند.

یاد صد ها شبی بخیر که‌ با عزیزترین دوستان در سقز یا در تهران تا طلوع سحر هر کاری میکردیم غیر خواب.

شک ندارم که‌ بسیارند کسانی که‌ چون من بیشترین خاطراتشان از دوستان و یاران دوران جوانی از زمانی است که‌ ساعت از 12 شب گذشته‌ باشد.

یادتان خوش و خوابتان شیرین ای همرهان شب زنده داریهایم.

...و دیشب من دیروزی در نقش پدر دنبال بهانه‌ای میگشتم برای نگران شدن. و بهانه‌ کم نبود. دخترم 10 صبح کاری داشت و باید جایی میبود.