Thursday, March 02, 2006
پیام!
نه در بهار که با کوله باری از بهاران خواهم آمد.
به صبحی سرد و برفی،
کوله باری بردوش
جون عمو نوروز
مژده فصل بهاران خواهم آمد.
یا چو حاجی فیروز،
دایره زنگی بدست
نغمهخوان، رقص کنان
مطرب بزم بهاران خواهم آمد.
***
کوله بارم همه نان،
کوله بارم همه گل
و سرودم از عشق
زندگی، شور، جوانی
از کار.
کوری چشم حسود
مژده بر قلب رفیق
همره خیل هزاران خواهم آمد!
***
خواهم آمد
به صبحی سردوبرفی
با سرودی برلب
کوله باری بردوش
------------------------
* یادگاری بجامانده از یاداشتهای دوران جوانی. دوران امید، تعهد و آرزو !
آن روزها که امروزی بودم
.بسی نیشخند نثارناصحان زمانه کردم
که دیروزیم این روزها
.همه تلاشم ناصح نبودن است
____________________________